جدول جو
جدول جو

معنی پیمانه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

پیمانه کردن(هََ یْءْ / هی)
پیمودن. رجوع به پیمودن شود
لغت نامه دهخدا
پیمانه کردن
پیمودن
تصویری از پیمانه کردن
تصویر پیمانه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیمان کردن
تصویر پیمان کردن
عهد بستن و قول و قرار گذاشتن برای انجام دادن کاری، پیمان بستن
فرهنگ فارسی عمید
(هََ ه ه)
کنایه از شراب خوردن. (آنندراج). پیمانه زدن. پیمانه نوشیدن
لغت نامه دهخدا
شراب خوردن:
در عشق دل پیاله چو مستانه میکشد
در آتش است لاله و پیمانه میکشد.
سلیم
لغت نامه دهخدا
(هََ نْیْ)
متعهد شدن. عهد کردن. پذیرفتن از. تعهد. شرط. (دهار) (تاج المصادر). اشتراط. (تاج المصادر بیهقی). عقد. (دهار). (تاج المصادر بیهقی). عهد. (تاج المصادر) :
ابا هر که پیمان کنم بشکنم
پی و بیخ رادی بخاک افکنم.
فردوسی.
که گر با من از داد پیمان کنی
زبان را به پیمان گروگان کنی.
فردوسی.
کنون هرچه گویمش جز آن کند
نه سوگند داند نه پیمان کند.
فردوسی.
بکردند پیمان که از شهریار
کسی برنگردد ازین کارزار.
فردوسی.
به پیش جهاندار پیمان کنیم
دل از جنگ جستن پشیمان کنیم.
فردوسی.
بدو گفت بهرام پیمان کنم
برین رنجها سر گروگان کنم.
فردوسی.
ترا اندرین مرز مهمان کنم
بچیزی که جوئی تو پیمان کنم.
فردوسی.
مگر با من از پیش پیمان کند
که نه خود کند بد نه فرمان کند.
فردوسی.
اگر با من کنی زینگونه پیمان
تن ما را دو سر باشد یکی جان.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
گفت دست مرا ده و عهد بکن، دست بدو دادم و پیمان کردم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191).
همانا تا خزان با گل به بستان عهد و پیمان کرد
که پنهان شد چو بدگوهر خزان بشکست پیمانش.
ناصرخسرو.
عهد و پیمان میکنی که بعد ازین
جز که طاعت نبودم کاری گزین.
مولوی.
سخت مشتاقیم پیمانی بکن
سخت مجروحیم پیکانی بکن.
سعدی.
عزم آن دارم که با پیمانه پیمانی کنم
وین سبوی زرق را بر سنگ قلاشی زنم.
سلمان (از آنندراج).
- پیمان تازه کردن، از نو عهد بستن. تجدیدعهد کردن:
خاقان اعظم آنکه بقا با سعادتش
همشیرۀ ابد شد و پیمان تازه کرد.
خاقانی.
- زرع و پیمان کردن، پیمودن. طناب زدن. گز کردن
لغت نامه دهخدا
(هََ / هََ کَ)
گستاخی کردن. بیشرمی نمودن:
سپر از غمزۀمست تو بیندازد چرخ
با دو ابروی تو خود کس نکند پیشانی.
نزاری
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیمانه خوردن
تصویر پیمانه خوردن
شراب خوردن پیمانه نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
شراب خوردن باده نوشیدن: در عشقق دل پیاله چو مستانه میکشد درآتش است لاله و پیمانه میکشد. (سلیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیمان کردن
تصویر پیمان کردن
عهد بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیوانه کردن
تصویر دیوانه کردن
تباه خرد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بزیور آراستنزیب و زیور کردن: تو خود بکمال لفط آراسته ای پیرایه مکن عرق مزن عود مسوز. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
گستاخی کردن بیشرمی کردن: سپر از غمزه مست تو بیندازد چرخ با دو ابروی خود کس نکند پیشانی. (نزاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
لتنفيرٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
Alienate, Estrange
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
aliéner, éloigner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
להרחיק , להרחיק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
اجنبی بنانا , بیگانہ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
পরবাসী করা , বিচ্ছিন্ন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
kutojumuika, kutoana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
yabancılaştırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
소외시키다 , 소원하게 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
疎外する , 疎遠にする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
ทำให้รู้สึกแปลกแยก , ทำให้ห่างเหิน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
परायाभाव करना , अलग करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
menyingkirkan, menjauhkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
vervreemden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
alienar, alejar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
alienar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
alienować, wyobcować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
відчужувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
entfremden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
отчуждать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیگانه کردن
تصویر بیگانه کردن
alienare, allontanare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی